من کابووس خوابت گرفتار شدم
انگار این دفعه اومده بودی با شادیهات به قلبم چنگ بزنی
تو میدونی کی هستی
واسه ورو تو توی زندگیم این وبلاگ رو ساختم
ولی حیف
میخواستم تک تک لحظه های با تو بودنم توش ثبت بشه
ولی حالا شده جای ثبت اه آه آه
دور از تو تو یک زندان ........دور از من خرم و شاد.......
واای دنیا
امروز چندمین باره که فهمیدم واسه هیچ کس ارزشی ندارم
ادما موقعی که عصبانیند درست همون چیزی رو که تو قلبشونه واست میریزن بیرون
من امروز اعتراف گرفتم که کسی رو که فکر میکردم دوستم داره ازم خستس بدجوری خستس
منم ازش خستم چون دیگه با دیدنش اون برق عشقو نمی بینم انگار همه چیز زود عادی شد
خیلی زود ..
من واقعا بغض دارم ......... واقعا بغض دارم ...انگار تنهام .واقعاتنهام ....بازم حرف اون از پیش رفت ...این خیلی مهم نیست ..این مهمه که واسش بی ارزشم .....
درست حس چند سال پیش ...همون بغض فرو خورده ..همون حس یاس و نا امیدی ....